آموزش فن بیان و سخنوری

آموزش فن بیان و سخنوری

آموزش فن بیان و سخنوری

آموزش فن بیان و سخنوری

چگونه خوب صحبت کنیم ؟

چگونه خوب صحبت کنیم ؟

فراگیری و کاربرد صحیح مهارت خوب حرف زدن و صحبت کردن ، باعث افزایش کیفیت سخن گفتن خواهد شد و یکی از عوامل بسیاری از موفقیت های کوچک و بزرگ، همین مهارت داشتن در گفت وگو و صحبت کردن مناسب می باشد. بنابراین جای خالی آموزش خوب صحبت کردن همچون بسیاری از مهارتهای دیگر زندگی در سیستم تربیتی نمود دارد و جالب اینکه مدیریت مناسب یک مکالمه و حتی شروع آن برای خیلی ها دشوار است. در ادامه 10 اصل مهم که پیشتر نیز در برخی سایتها مطرح شده بعلاوه نکاتی که به ذهنم رسید را برای آشنایی و تامل بازدیدکنندگان محترم عنوان می کنم. امیدوارم که مفید فایده قرار گیرد.

- با روی خوش و خلق نرم و لبخند گفتگو را شروع کنید تا با زبان بدن و چهره تان در فرد مقابل احساس امنیت و صمیمیت ایجاد شود.

- از لطافت کلام و شوخ طبعی استفاده نمایید که موجب راحتی فرد مقابل خواهد شد.

- اگر با نزدیک شدن به کسی احساس ناراحتی در آن فرد شکل گرفت، اصلاً نباید آن را نادیده بگیرید. از فرد مقابل سوال کنید که برای راحت‌تر کردن او چه کاری از دستتان برمی‌آید.

ادامه مطلب را بخوانید ...

چگونه خوب صحبت کنیم ؟

- در شروع گفتگو حتماً از سوالات باز استفاده کنید سوالاتی که نیازمند پاسخی فراتر از بله یا خیر هستند. به این طریق به اصطلاح یخ افراد زودتر باز می شود و اشتیاق به ادامه مکالمه هم تقویت می شود.

- شمرده حرف زدن را به یاد داشته باشید که هم کمک می کند تا مطالبی را که در نظر دارید در ذهنتان مرور و بهتر ادا نمایید و هم اینکه به واکنش طرف مقابلتان نیز بهتر می توانید توجه کنید.

- به آهنگ کلام و ایجاد ارتباط چشمی با طرف مقابلتان دقت داشته باشید. با صدای آرام صحبت کردن در همه حال بسیار دوست داشتنی است.

- از زیاد حرف زدن و صرفاً گوینده بودن دوری کنید و مختصر گویی را رعایت نمایید نگذارید کلامتان خسته کننده شود.

10 اصل مهم

1- موضع یادگیرنده (دانش آموز باشید نه استاد!)

«نه، صبر کن»، «نه اینجوری نیس، بذار من بگم». احتمالا شما هم در گفت وگوهایتان از این جمله ها زیاد شنیده اید یا برعکس، زیاد آنها را به کار برده اید. راستش خیلی تقصیری ندارید. ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت وگوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و در پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم. اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلطیم، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. یادتان باشد که برداشت ما فقط بخشی از واقعیت است. اولین مهارت گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای «استاد سخنران همه چیزدان» خودمان را به جای «دانش آموز مشتاق یادگیری» بگذاریم؛ چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: «موضع یادگیرنده.»

2- احترام کامل (این علامت مخصوص گفت وگوست!)

دومین مهارت گفت وگو «رعایت احترام کامل» است. احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتاً خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان خصوصیات را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه را که سایرین می گویند یا فکر می کنند دوست نداشته باشیم اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک میزگرد نماد مناسبی برای گفت و گوی محترمانه است زیرا گردی میز می گوید کسی در این مجلس بالاتر از کس دیگری نیست اما برای ایجاد برابری مورد نیاز انجام گفت وگو به چیزی بیش از یک ابزار مثل میز گرد نیاز داریم؛ چیزی مثل داشتن نگرش برابر نسبت به انسان ها.

3- گشودگی ذهن (مخت را تکان بده!)

در گفت وگو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! اینطوری به واسطه اعتمادی که به او می کنیم، ذهن خودمان هم برای دریافت حرف هایش باز می شود. به زبان ساده، اینکه حاضر باشید با ایده های تازه آشنا شوید و موقتاً از دیدگاه های شخصی خودتان دست بکشید، یعنی اینکه ذهنتان در مقابل دیگران باز است. گشودگی ذهن چیزی بیش از یک خصوصیت فردی است، نوعی شیوه ارتباطی با دیگران است. اگر در شروع یک رابطه حتی یکی از طرفین بتواند با گشودگی ذهن در مقابل دیگری رفتار کند خوب است ولی در ادامه برای پیشرفت یک رابطه و گفت وگوی موفق باید هر دو طرف برای عمل به چنین رفتاری تلاش کنند.

4- از دل سخن گفتن (هر چه می خواهد دل تنگت بگو!)

اینکه ما حرف واقعی خودمان را بزنیم، خیلی سخت است. بدون آنکه آن را در لفافه طعنه و تظاهر بپیچیم. یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقاً از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. «نکند این حرفی که می زنم او را ناراحت کند» مهمترین باوری است که مانع از دل سخن گفتن ما می شود. یک باور پیچیده تر از دل سخن نگفتن، این است که ما فقط برای جلب توجه دیگران حرف بزنیم، نه برای زدن حرف خودمان. اینکه از دلمان حرف بزنیم، به همین خاطر باعث گزیده گویی می شود.

5- خوب گوش دادن (شنیدن از سودای جان!)

«چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟»، «چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیست؟»، «اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده»، «ببخشید دوباره میگی؟ چی گفتی، اصلاً حواسم به تو نبود»، «من که دیگه چیزی برای تو تعریف نمی کنم»، «من اصلاً نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در مکالمه هایتان از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید. فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، ما حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر وقت ها، ما موقع گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم. حضورمان بیشتر فیزیکی است. انگار داریم حرف های طرف مقابل را دنبال می کنیم ولی در واقع به چیزهای دیگر فکر می کنیم. نشان دادن اینکه داریم گوش می دهیم (با تکان دادن سر مثلاً)، اینکه حرف های دیگران را قطع نکنیم، اینکه ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، اینکه هر جا را نفهمیدیم سوال کنیم. اینکه بین شنیدن و گفتن حرفمان فاصله باشد هم در واقع تکنیک های عملی گوش دادن هستند.

6- عجله نکردن (شتاب سنج داشته باش!)

آقایان! خانم ها! و مخصوصاً آقایان! گاهی طرف مقابل فقط حرف می زند که حرفش را زده باشد. بعضی وقت ها فرصت بدهید که دیگران حرف بزنند و شما فقط گوش دهید، نگاه کنید و بگذارید طرف مقابل بداند که شما فقط می خواهید گوش دهید، بدون هیچ عجله ای برای دیکته کردن راه حل هایی که شتابزده به ذهنتان می رسد. بعضی وقت ها عین کلاس اولی ها می خواهیم جواب هایمان را قبل از اینکه صورت مساله را متوجه شده باشیم، از حفظ و به ترتیب بگوییم. عجله نکنید و به صورت مساله گوش کنید. در حقیقت به قصد درک سخنان مخاطب به  وی گوش کنیم، نه به نیت مخالفت با او.

7- به تعلیق درآوردن فرضیات (پیش فرضتو خط بزن!)

در زندگی روزمره کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را به چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند، زیرا این نوع برداشت در طول زندگی و از دوران کودکی در خون و گوشت ما نفوذ کرده است. ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورند. تنها در صورتی که بفهمیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و تله های فکری را کنار بگذاریم. آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم، واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای خودمان است. تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها و تصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. به وسیله گفت وگو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست.

برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همان زاویه با فرد دیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد تعطیل می شود. در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید.

8- جانبداری (طرف نظر خودت را بگیر!)

شاید با دیدن نکات قبلی این سوء تفاهم پیش بیاید که گفت وگو یعنی اینکه انسان خود را با آنچه دیگری می گوید، وفق دهد و از نظرات خود صرف نظر کند، اما تسلیم و دنباله روی با روح گفت وگو منافات دارد. اینکه بتوانیم از نظر خودمان دفاع کنیم، خودش یک بخش از گفت وگوست. اگر ما ریشه های حرفی که می زنیم را بشناسیم، راحت می توانیم از حرف خودمان دفاع کنیم. یادتان باشد صداقت اینجا هم شرط است. اینکه ما بگوییم چه تردیدهایی داریم و اینکه از دیگران برای تکمیل نظرمان کمک بگیریم هم بخشی از جانبداری ما از نظر خودمان است.

9- جویندگی (سوال کن!)

طرح یک سوال ساده و صادقانه موقع گفت و گو، بسیار تاثیر خوبی بر طرف مقابل دارد. پرسیدن سوال هم علاقه ما به طرف مقابل را نشان می دهد و هم کمک می کند خودمان بفهمیم طرف دارد چه می گوید. متخصصان گفت و گو به این مهارت می گویند«جویایی یا جویندگی». یادتان باشد جویندگی، اگر دقیق اجرا نشود، ممکن است این تصور را در دیگران ایجاد کند که داریم در کارشان دخالت می کنیم. ضمناً یادتان باشد به بهانه جویندگی به دنبال سردرآوردن از شرایط زندگی و افکار دیگران نباشیم.

10- ناظر خویش بودن (به خودت نگاه کن!)

«بر خویشتن خویش ناظر بودن» آخرین مهارتی است که برای ایجاد گفت و گوی بالنده به آن می پردازیم. این مهارت را می توان مجموع همه مهارت های دیگر دانست. برای عملی کردن این مهارت به آگاهی مدام نیاز داریم. آگاه بودن به خود و آنچه که انجام می دهیم، درست همان موقع که در یک گفت وگو شرکت می کنیم و از نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم. بر خویشتن خویش ناظر بودن مثل این است که در لحظه ای که در یک ارتباط قرار می گیریم، گویا خود را از خود جدا می کنیم و از بالا به خود نگاه می کنیم.

به خاطر داشته باشیم که در مورد هر موضوعی که با دیگران ارتباط برقرار می کنیم، همه چیز را نمی دانیم و موضع یادگیرندگی داریم و اینکه به خود یادآوری می کنیم که به دیگری احترام کامل بگذاریم، زیرا ذات انسانی قابل احترام است و ذهن خود را باز می گذاریم تا نظرات دیگران را بی قضاوت های آنی گوش کنیم و آمادگی دریافت نظرات جدید را داریم. همچنین به خود یادآوری می کنیم که باید صداقت داشت و از دل سخن گفت و هنگام گوش دادن با تمرکز به آنچه دیگری می گوید گوش فرا دهیم، نیز به خود یادآوری می کنیم که یک گفت وگوی موفق بدون شتاب پیش می رود و همیشه فرضیات قبلی ما تمام و کمال درست نیست و نمی توان براساس داشته های قبلی همه اتفاقات و حرف ها را تفسیر کرد. وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا شویم.

http://pbsblog.blogfa.com/post/115

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.